لئو(ن) نیکلایویچ تولستوی(تالستوی)) به روسی Лев Никола́евич Толсто́й) (زاده 9 سپتامبر 1828 –درگذشت 20 نوامبر 1910)، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به شمار میآید.
رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترینهای ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شده است. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی میکرد.
تولستوی در روز ۲۰ نوامبر 1910 درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.
لئو در خانوادهای اشرافی و با پیشینۀ بسیار قدیمی در یاسنایا پالیانا (در ۱۶۰کیلومتری جنوب مسکو) زاده شد. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی عمهاش تاتیانا قرار گرفت.
او در سال ۱۸۴۴م. در رشتۀ زبانهای شرقی در دانشگاه قازان نامنویسی کرد، ولی پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶م.، تغییر رشته داد و خود را به دانشکدۀ حقوق منتقل کرد تابا کسب دانش وکالت به وضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد، که پس از مرگ پدر و مادرش به او انتقال یافتهبودند، رسیدگی کند و با اصلاحات اراضی خود، به شرایط رنجآور اجتماعی آنان خاتمه دهد.
جنگ و صلح رمانی طولانی است که در آن بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقت توصیف شدهاند. سه سال پیش نسخۀ کوتاه شدهای از این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد. در این نسخه، ۶۰۰ صفحه از نسخۀ اصلی که ۱۵۰۰ صفحه داشت، حذف شده است. این حذف شامل بحثهای فلسفی کتاب است که به یکدستی ماجرا لطمه نمیزند. دلیل این کارها ارائه یک نسخه جذاب و پرماجرا از کتاب است که مناسب جوانان امروزی نیز باشد.
شاهکار تولستوی، جنگ و صلح، یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است. همچنین حماسۀ مقاومت روسها در برابر حملۀ ناپلئون را بازگو میکند. منتقدان، آن را یکی از بزرگترین رمانهای جهان و فراتر از آن، یک رمان در بردارنده دیدگاههای فلسفی نویسنده دربارۀ زندگی و تاریخ میدانند.
به گفته تولستوی، آناکارنینا اولین رمان واقعی او و یک داستان حماسی منثور است. این رمان، ماجرایی دراماتیک از عشق و سرخوردگی و شکست دارد.
نسخۀ بازنویسی شدهای از آنا کارنینا از اچ وینترز، نویسندۀ جوان آمریکایی، اقتباسی امروزی از این کتاب است. در این روایت، در کنار حوادث و شخصیتهای رمان اصلی، شخصیتهای تخیلی امروزی نیز حضور دارند.
تولستوی در دفتر خاطراتش در اواسط سال ۱۸۵۰ چنین مینویسد:
"چیزی در درونم شعلهور است که بیش از نیکی دلبستۀ آنم: شکوه و جلال "